صاعقه قسمت اول

00:28 1402/1/31 | Fateme Hashemi

سلام به ⚡Lightning ⚡ خوش آمدید امروز میخوام داستان داریم پس برین ادامه مطلب ⚡⚡⚡♥

صاعقه قسمت اول

 

از زبان کتی

 

 

________________________________________________________________________

 

من الیا حاضر شدی قرار با رفیقا بریم کردش بدو دیرشد ها

 

الیا باشه اومدم

 

بریم که قرار به دریاچه نور بریم کنار شهر قهرمانان شاید یک سری هم به شهر زدیم

 

الیا من امدم وایسا کیفم رو بردارم خواهر

 

من باشده فقط بدو

 

زک بدوین دیگه دیر شد اتوبوس رفت ها

 

من سوار اوتوبوس شدیم من کنار پنجره بودم و به بریرون نگاهی کردم الیا هم یک هو سرش روی شانم گذاشت من که توی حال خودم بودم وبه خودم اومدم و مو هاش رو نوازش کردم لبخند زدم کمی بعد رسیدیم

 

الیا چقدر این جا خوشگل کاش این جا خونه داشتیم

 

من 🥲🥲🥲

 

زک بریم یک نوشیدبی بخوریم

 

من خوبه

 

الیا عالی

 

توماس ایده خوبی

 

انا موافقم

 

امیلی باشه

 

من همه رفتیم من یه اب پرتقال سفارش دادم شروع کردیم به حرف زدن و خندیدن و بعدشم والیبال بازی کردیم شب شد و سوار اوتوبوس شدیم و به خونه رفتیم وتا دیر وقت بیدار بودیم و راجب شهر قهرمانان صحبت می کردیم و بعد هم خوابیدیم صبح شد ساعت 7:00 بود سرم را به سمته تخت الیا چرخوندم روی تختش نه بود و صدای ساعت کوکی هم در امد و سریع خواموشش کردم از تخت هم اومدم بیرون و از پله های چوبی که صدا میدادن پاین اومدم و به طرف دست شویی و صورتم رو شستم بعد هم رفتم ویه قهوه خوردم و بیرین رفتم الیا صندلی نشسته بود و داشت بیرون رو تماشا می کرد که